... آرشیو مطالب پست الکترونیک لینک rss عناوین مطالب وبلاگ بیداران
صفحه نخست
فصل خزان است.
درختی بی روح رو به پایان دارد،
ترس از آمدن زمستان دارد.
برگ ها ریزانند.
صدای شکستن برگ های زرد زیر پایم
می زند سیلی به روی سکوت پاک غمناکم.
باد وزان است.
می برد هر چه زرد است،هر چه سبز.
می برد از دم برگ های خشکیده ی جمع کرده ی مرد رفتگر را.
برگ های سبز شده به وقت سحر را.
کلبه ها ویرانند.
از پس هر باد شدید،
کلبه ای می گرید که چرا باد وزید.
آن چه سخت بر ما می گذرد،لحظات سخت زمان است.
کودکی سنگ به در کلبه ی ویران می زند.
مادری گل های قالیچه اش را پرپر می کند.
جوانی سبزه ای گره می زند.
اما،
سبزه ها بیمارانند.
و چه خوب می دانند،مردمان این شهر،
سبزه ها زیر چکمه هاشان له شده اند.
و خدایی که مهربان است.
آفتاب مهربانی اش را می تابد بر ما.
می گیرد آخر از زمستان سرما را.
می بخشد بر ما،بهار زیبا را.
ابر ها بارانند.
جان می دهند به طبیعت مردگان.
بهار از راه می رسد.
این را بدان.
شاعر:محمد امین شفیع پور
.:: Weblog Theme By : wWw.Theme-Designer.Com ::.